وبلاگ

مفصلا درباره من!

نوشته شده توسط احسان وارسته

سلام، من احسان وارسته هستم! متولد شهریورماه 1369، از بچگی به کارهای فنی علاقه داشتم و تو نوجوونی برنامه نویسی با C رو شروع کردم (11 یا 12 ساله بودم). یادمه اون سالها میشستم کنار برادرم اسماعیل و نگاش میکردم که چطور توی QBasic برنامه مینویسه (توی محیط DOS) و یکسری رنگ توی صفحه اینور و اونور میرفتن! خلاصه که علاقه داشتم به کامپیوتر از همون اول که دیدمش، جذبش شدم و این جذب انقدر قوی بود که تقریبا هیچوقت نتونستم ازش جدا بشم! جالبه که DOS اون موقع ها با اینکه هیچ گرافیکی نداشت همیشه منو جذب خودش میکرد، از نرم افزارهایی که اون موقع بود و استفاده میکردیم NC یا Norton Commander بود، ACDSee یا یه همچین اسمی هم بود برای داس اگه اشتباه نمیکنم که چیز محشری بود نمایش عکس توی اون محیط! زرنگار هم بود که برای تایپ فارسی بود، و اگه بخوام صادق باشم من یکی از علایقم به کامپیوتر بخاطر گیم هاش بود 😀 درسته که محیط کامپیوتر برام جذاب بوده همیشه ولی گیم چیز دیگه ای بود!  بازی های Commander Keen و Doom و C7 رو خوب یادمه، خیلی همیشه (و الان هم) وقتی گیم بازی میکنم میرم تو فضای بازی، مخصوصا اگه بازی موسیقی متن و تصویرسازی عالی داشته باشه که دیوونه اش میشم، داستان رو که دیگه نگو!

برگردیم به بحث شیرین درس(راستش همیشه از درس بدم میومده :D)؛ من اول دبیرستان که تب و تاب انتخاب رشته و این داستانا بود با قاطعیت فنی حرفه ای و هنرستان رو انتخاب کردم! البته اینکه برادرهام ابراهیم و اسماعیل هم قبل من وارد هنرستان شده بودن و تابو رو شکونده بودن بی تاثیر نبود. میگم تابو آخه اون دوران خیلی ها بودن (ممکنه هنوزم باشن) که کلا هنرستان و فنی و حرفه ای رو قبول نداشتن! :/

در هنرستان آیت اله طالقانی و تو رشته الکترونیک تحصیل کردم، رشته ای که بعد از کامپیوتر به اون علاقه داشتم. شاید سوال پیش بیاد که چرا کامپیوتر نرفتم؟! خب بخاطر یه دلیل شاید احمقانه، استدلالم این بود که چون برادرام رفته بودن کامپیوتر من باید یه رشته دیگه رو انتخاب کنم! یه حسی هم داشتم که خب من کامپیوتر بلدم دیگه!!!

بعد از اتمام دوره هنرستان (که انصافا دوران خوبی بود و کلی تجربه های خوب داشتم) و گذروندن کارآموزی توی مخابرات (که البته با کلی ذوق و شوق رفتم برای اینترنت پرسرعت و مجانی ولی خب دیدم کارمندای مخابراتم کارت میخرن و dial-up وصل میشن!! :)) و کلی خورد تو ذوقم!) تونستم وارد دانشکده شهید شمسی پور بشم که شماره یک فنی ها بود و هست. قبول شدنم توی شمسی پور مثل رویا بود برام، مثل قبول شدن توی شریف یا دانشگاه تهران میموند برای فنی ها! در نهایت، بعد از اتمام کاردانی هم؛ درسم رو تا مقطع کارشناسی توی شمسی پور ادامه دادم.

یکی از مواردی که برام همیشه جذاب بوده بحث reverse engineering و دیباگ کردن فایل های PE ویندوز بوده! حالا چه میخواد exe باشه، چه dll یا هر چی دیگه! یه چندتایی تجربه کرک موفق هم داشتم، البته بیشتر bypass میکردم و keygen نمی ساختم براشون؛ ولی این اواخر یه نرم افزار رو مخ رو keygen هم براش ساختم اونم جذاب بود! 😀 یادمه قبل کنکور همیشه درس خوندن رو می پیچوندم و میرفتم ollyDbg رو باز میکردم شروع میکردم خط به خط دیباگ کردن نرم افزار های trial! کلا وقتی یه کاری برای انجام دادن داری کارهای فرعی جذابتر به نظر میان :)) شاید باورتون نشه ولی برای کرک آموزشی ندیده بودم، فقط علاقه به اینکه چطوری کار میکنن باعث شده بود یه چیزایی دستگیرم بشه، البته که اگه اصولی یاد میگرفتم خیلی بهتر بود ولی کو حوصله خوندن آموزش(خصوصا اون دوران)! یادمه یه سایت روسی به اسم cracklab بود که بعدترش اسمش شد exelab یا همچین چیزی، ابزارهامو از اونجا میگرفتم، SoftICE یادمه همیشه گند میزد به سیستم عاملم، برای همین مجبور شدم یه ماشین مجازی توی VirtualBox براش ایجاد کنم. IDA Pro و ابزاری هایی برای Unpack کردن و olly و چند تا نرم افزار ریز دیگه که یادم نمیاد. راستی یه نرم افزارم بود و ظاهرا هنوزم هست به اسم Resource Hacker که خیلی عالی بود و هنوزم عالیه البته، برای تغییر ظاهر برنامه ها ازش استفاده میکردم و البته استخراج آیکون و دیگر محتویات مورد استفاده 😀 …

بحث وارد بازار کار شدنم از اواخر کارشناسی داغ شد که پروژه پایانی بچه های ترم آخری رو انجام میدادم و دستم راه افتاده بود توی طراحی سخت افزار و برنامه نویسی میکروکنترلر ها. خب از قبل به برنامه نویسی علاقه داشتم پس این کار هم برام جذاب بود و هم پردرآمد!

بعد از دانشگاه هم پروژه های خورد از جاهای مختلف میگرفتم که عموما دیجیتالی و میکروکنترلری بودن (avr و ARM) و حدود 4 سال هم با شرکت پارس نمایش که تو کار تجهیزات آسانسور و کابین آسانسور مثل صفحه نمایش رنگی و سون سگمنتی داخلی کابین و کلید احضار و … بود کار کردم و انقدر پروژه انجام دادم که الان یادم نیست ولی تنها یادمه اولین پروژه ام روی ال سی دی کار کردم که ورودی آنالوگ rgb میگرفت و اون موقع اولین بار بود همچین ال سی دی میدیدم و بورد قبلیشون با CPLD (تقریبا نسخه ساده FPGA) بود که کار timing و زمانبندی سیگنال های رفرش صفحه و پایان خط رو میفرستاد (دقیقا همون سیگنال هایی که توی تلویزیون آنالوگ قدیمی ها بود!!!) و از تقسیم مقاومتی برای ساخت سیگنال آنالوگ استفاده میکردن! خروجی تصویرش دقیقا مثل تلویزیون بود و حس تلویزیون قدیمی میداد، حتی وقتی سیگنالش به هر دلیلی نویز میوفتاد برفکی میشد! من کارم این شد که باید یه بورد جدید براش طراحی میکردم و این کار رو هم کردم و انصافا چیز خوبی شد! آخه برای آی سی مخصوص تایمینگ پیدا کردم و کلی مدارات اضافی رو حذف کردم و واقعا چیز شیکی شد و با هزینه خیلی کمتر کیفیت کار بهتری خروجی میداد. این شد که چند سالی موندگار شدم پیششون و پروژه های بعدی یکی پس از دیگری اومد تا اینکه رفتم خدمت و 2 سال فاصله از هر نوع کار فنی! بعد از خدمت هم چند تا کار انجام دادم ولی بهترینش شاید پروژه شرکت مانترانیک Mantranic بود که یه gateway براشون طراحی کردم. بقیه پروژه های خورد بود.

من شیوه کارم به این شکله که با همه چی تقریبا کار کردم در حد نیازم؛ در حد نیاز پروژه بیرونی یا در حد کنجکاوی خودم. اصلا به کار کارمندی علاقه ندارم چون معتقدم آدمو فسیل میکنه و تا جایی که کاری که میکنی چیز جدیدی بهت یاد نده وقتتو داری تلف میکنی! حوزه تخصصی من برنامه نویسی برای میکروکنترلر و طراحی pcb بوده و هست، ولی به اقتضای پروژه ممکنه چیزهای دیگه هم نیاز باشه و مجبور باشم یاد بگیرم. به نظرم خیلی از مشاغل اینطوری هستن.

چند سالی با لینوکس بعنوان دسکتاپم کار کردم، با بعضی برنامه هاش آشنام، با کران جاب ها، اسکریپت های بش، پرل رجکس هم آشنا شدم. یادمه یه ربات برای Nimbuzz! نوشتم که جواب آدم هارو فینگلیش میداد! بیشترین زمانی که یه آدمو این ربات تونست سرکار بذاره 30 دقیقه بود 😀 خدا منو ببخشه! البته هدفم صرفا فان بود ولی اینکه یه نفر بعد از 30 دقیقه چت با یه ربات تازه بفهمه که مخاطبش رباته واقعا باید به سازنده رباته جایزه داد :)) توی گیت هابم رباته رو گذاشتم، اسمش mybot-xmpp بود. الان دیگه nimbuzz جمع شده فک کنم ولی پروتکل xmpp هنوز پابرجاس فکر کنم. نمیدونم، کارهای زیادی کردم که همش یادم نمیاد، یا انقدر مهم نبودن یا خیلی ازشون گذشته.

الان هم نزدیک یکسال و نیم هست که با انجین ProcessMaker که بر پایه زبان برنامه نویسی php هست مشغول پیاده سازی فرآیند های سازمانی هستم! زبان php بعنوان back-end و js و jquery و css و البته html لازمه کار و شناخت فرآیندها و توان پیاده سازی فرآیندی نیازهای سازمان از چیزاییه که برای کار توی این حوزه بهشون نیاز دارید. زبان BPMN2.0 رو که البته زیاد پیچیده نیست خصوصا اگه برنامه نویس باشید یا حداقل با جبر بول آشنا باشید میتونید سریع یاد بگیریدش بعلاوه یکم پشتکار هم باید داشته باشید. خب به نظر میرسه که خیلی از راهم دور شدم، ولی اینطور نیست واقعا. از قبل دستی توی راه اندازی سایت داشتم و یه جاذبه خاصی برام داشت؛ اینکه با مفاهیم server و client ملموس تر آشنا شدم و پتانسیل هاشو تا حدودی شناختم(تا حدود خیلی کم! من معتقدم علم اونقدر وسیعه که هیچوقت ادعا نکنم چیزی میدونم، فقط یه آشنایی پیدا میکنم؛ همین!) خیلی بهم کمک کرده که دیدم نسبت به خیلی چیزها عوض بشه، ایده های عجیبی به سرم بزنه که شاید رویا باشه ولی ممکنه یروز پیاده شون بکنم. خیلی هاشو سعی میکنم بنویسم که بعدا بتونم یه کارایی روش بکنم ولی خیلی هاشم انقدر بزرگ و دست نیافتنی به نظر میرسن که حتی جایی یادداشتشون نمیکنم.

این سایت/وبلاگ رو هم بعد یه پروژه ناتموم که روی CNC کار میکردم به فکرم رسید که بزنم، اوایل کار که فقط مطالب راجع به ماشین کاری و CNC بود، ولی خب کم کم خارج شدم! پروژه هم اینطوری بود که یه بنده خدایی میخواست تولید CNC راه بندازه و از منم دعوت کرد که کمکش کنم، این درگیری ها با سخت افزار و نرم افزارهای مرتبطش که برام خیلی هم جذاب بود (و هست) باعث شد برم بیشتر مطالعه کنم راجع بهش ولی هیچوقت حوزه تخصصی من نبوده و نیست(حداقل فعلا).

اینکه سایتم رو چند ساله ول کردم و مطلب جدیدی نمیذارم واقعا ناراحتم میکنه، سعی میکنم دوباره برگردم به میادین!

درباره نویسنده

احسان وارسته

یه علاقمند به حوزه علم و فناوری که دوست داره با به اشتراک گذاشتن دانشش قدم کوچکی برای کمک به جامعه فنی برداره :)
حمایت مالی

4 نظر

نظر بگذارید